وضعیت نابسامان خانوادگی یکی از عوامل مهم و موثر در ایجاد و گسترش اعتیاد است. خانواده را می توان مهم ترین نهاد اجتماعی، در اکثر جوامع انسانی دانست که تاثیر به سزایی در تکوین و تحول شخصیت فرد دارد.
وضعیت نابسامان خانوادگی یکی از عوامل مهم و موثر در ایجاد و گسترش اعتیاد است. خانواده را می توان مهم ترین نهاد اجتماعی، در اکثر جوامع انسانی دانست که تاثیر به سزایی در تکوین و تحول شخصیت فرد دارد. اساس سازگاری فرد در جامعه، در خانواده ریخته می شود. برخی از رفتارهای مارد مثل محبتف حمایت بیش از حد، کمبود محبت، تنبیه بدنی شدید و یا بی اهتنایی، از عوامل ایجاد کننده نارضایتی عاطفی و رفتار های نادرست است که بدون شک در زندگی آینده ی کودک تاثیر دارد و برخی از اثرات آن ماندگار می باشد. اغلب افرادی که در خانواده های اعتیاد متولد می شوند و پرورش می یابند مصرف مواد مخدر را در خانوده امری عادی تلقی می نمایند و ترس از تجربه این مواد دراین خانواده از بین می رود(باوی، 1388).
تحقیقات نشان داده است که اعتیاد بیشتر در نوجوانانی شکل می گیرد که اختلافات خانوادگی بین والدین، اعتیاد والدین وکمبود های عاطفی در خانواده های آنها متداول است و این ویژگی در خانواده های معتادان دیده شده است. بین اعضای خانوده، انسجام کمتری وجود دارد، و نظارت و کنترل کافی بر کودکان و نوجوانان اعمال نمی شود و کودکان از آزادی بیش از حد برخوردارندو به تعلیم و تربیت کودکان توجه نمی شود و اعتقادات مذهبی و پایبندی به سنت های خانوادگی کمتر دیده می شود و خانواده عقاید آزاد گونه ای نسبت به مواد مخدر دارند(باوی، 1388).
مطابق با نظر چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی وآماری اختلالات روانی (DSM-IV) اعضای خانواده فرد مبتلا به وابستگی به مواد مخدر احتمالا سطوح بالاتری از آسیب شناسی بویژه اختلالات مرتبط با مواد دیگر و اختلالات ضد اجتماعی را نشان می دهند (گلپرور و همکاران، 1382).
هارتمن اعتقاد دارد که مصرف کنندگان مواد مخدر مانند اکثر افراد روان نژند دارای مادرانی هستند که دوگانگی را تشدید می کنند. مادران آنها دارای رفتارهایی جاذب و در عیت حال دلهره آمیز هستند و در پسران خود، به ویژه، حالت های انفعالی و علایم روان نژندی بوجود می اورند و این حالت ها با مصرف یا بدون مصرف ماد مخدر بروز می نمایند. به همین دلیل حالت هایی نظیر تثبیت و یا واپس روی دهانی را آن گونه که روان تحلیل گران معتقدند، مشاهده می کنیم(گلپرور و همکاران، 1382). وجود پدر و مادر معتاد می تواند عامل مهمی در گرایش فرزندان، به اعتیاد باشد. وجود والدین معتاد در خانوده به عنوان یک الگوی رفتاری، که بوجود آورنده زمینه ی تشویق و ترغیب به مصرف مواد مخدر می گردند.
وجود آزادی هیی مفرط و معاشرت های بی بند بار، جهل و فقر فرهنگی این والدین، عدم احساس مسولیت آن ها و بی توجهی به تربیت کودکان و کشمکش های ایجاد شده توسط آنان در درون خانوده از نتایج وجود والدین معتاد و عوامل گرایش به اعتیاد فرزندان می باشند و فرزندان خانواده های معتاد، از نظر دریافت مهرف محبت، کنترل، نظارت و بالاخره حمایت پدر و مادر در شرایط گیج کننده و سردرگمی به سر می برند. زیرا پدر یا مادر معتاد در هنگام مصرف مواد مخدر و ایجاد نشئگی، بسیار خوش خلق و با عطوفت می شوند و نقش نوازشگری بیش از حد آنان؛ چنان است که فرزندان را به خود وابسته می نمایند و در هنگام خماری، چنان لبریز از خشونت و درنده خویی می شوند که کمترین احساس واکنشی به نیازهای اساسی فرزندان خود نشان نمی دهند.
در نتیجه کودکانی که در چنین شرایطی و ساختار آسیب زایی قرار دارند و در تفکر کودکانه خود به تجربه در می یابند که بین مهرورزی، عطوفت و هم چنین مصرف مواد مخدر نوعی رابطه لازم و ملزوم وجود دارد و ماده مخدر را روزنه ای به سوی محبت و حضانت خوب انسانی می پندارند و احتمالا چنین است که احساس خوش بینی نسبت به مواد مخدر در این قبیل کودکان شکوفا می شود(باوی، 1388).