قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 46 صفحه
کد فایل: mb 374
تبیینهای روان شناختی: تبیینهای روان شناختی بر تفاوتهای فردی اشخاص در شیوه تفكر و احساس درباره رفتار خویش تأكید دارند; تفاوتهایی كه میتواند به شكل تفاوتهایی ظریف و جزئی در رفتار برخی افراد با افراد متعارف یا حتی در قالب اختلالات وخیم شخصیتی ظاهر شود و برخی افراد را به سبب عللی مانند افزایش خشم و عصبانیت، كمی وابستگی و تعلق خاطر به یكدیگر، یا تمایل به خطر كردن و لذت جویی با شدت بیشتری مستعد ارتكاب رفتارهای كجروانه سازد.
یكی از تبیینهای روان شناختی كه بر نارساییهای شخصیتی تأكید دارد، تبیین فروید است. فروید ساختار شخصیت را شامل سه لایه «نهاد»، «من» و «من برتر» میداند. «نهاد» همان نفس اماره و سرچشمه نیروی نفسانی میباشد كه هیچ گونه قید و بندی نمیشناسد. «من» هسته اصلی شخصیت و مبیّن آموزش و فراگیری واقعیات زندگی است.
این بخش پیونددهنده «نهاد» و «مَن برتر» و ـ به اصطلاح ـ دروازه بان شخصیت است. «مَن برتر» شامل ارزشهای اخلاقی و وجدانی فرد است كه به تدریج با آموزش و پرورش و تأثیر عوامل محیطی ایجاد میشود. فروید معتقد است كه عرصه زندگی انسان صحنه كشاكش دو نیروی «نهاد» و «مَن برتر» میباشد. زمانی رفتار انحراف آمیز پیش میآید كه «نهاد» در مبارزه با «مَن برتر» پیروز گردد. ژان برژه معتادان را از نظر شخصیتی و روانی به معتادان با ساختار «روان نژند»، «روان پریش» و «افسرده» حال تقسیم میکند. اما به طور كلی، تقسیم بندی دیگری وجود دارد كه بیشتر روان شناسان پای بند آن هستند و آن تقسیم شخصیت معتاد به «نوروتیك»، «پسیكوتیك» و «سازمان نیافته» است.
معتادان «نوروتیك» خودآزار و دیگرآزارند و دارای اختلال در روابط عاطفی و خانوادگی میباشند. از نظر روانی، این افراد با مصاحبه و رویارویی و نیز از طریق همدلی، اعتماد و اطمینان بخشیدن به آنها باید تحت درمان قرار گیرند. معتادان «پسیكوتیك»، واقعیت گریز هستند، روانكاوی این گروه و كنترل پرخاشگری در آنها بهترین راه درمان این گروه محسوب میگردد. معتادانی كه دارای رفتار «سازمان نیافته» هستند، قادر به برقراری ارتباط با واقعیتها نیستند و ناکامیهای خود را معلول محیط اجتماعی و خانوادگی دوران كودكی خود میدانند و بسیار خیالپرداز هستند.
این گروه نیز از طریق روانكاوی فردی و گروهی تحت درمان قرار میگیرند. ۵ میتوان نتیجه گرفت كه هرگاه رشد روانی فرد به موازات رشد جسمی او انجام نگیرد و شخصیت فرد تكامل نیابد، فرد در معرض و هجوم بیماریها و اختلالات روانی قرار میگیرد و به فردی بی اراده، تلقین پذیر و بی عاطفه تبدیل میشود. در این هنگام در معرض خطر كجروی و انحراف واقع میشود، كه اعتیاد به مواد مخدّر یكی از این انحرافات میباشد. این گونه افراد به دلیل عدم تكوین شخصیت نمیتوانند ارزشهای اخلاقی را بپذیرند و به آسانی نمیتوانند خود را با محیط سازش دهند. علاوه بر آن، دچار مشكلات احساسی و عاطفی میگردند. در نتیجه، زمینه مناسبی برای اعتیاد به مواد مخدّر در چنین افرادی به وجود میآید.
برای مثال، افراد عقب مانده ذهنی به دلیل اینكه خطر ناشی از اعتیاد را نمیدانند و شخصیت تلقین پذیری دارند، تحت تأثیر تلقین دیگران و با همنشینی افراد معتاد به طرف اعتیاد كشانده میشوند. تبیینهای زیست شناختی: تبیینهای زیست شناختی را میتوان به دو حیطه تبیینهای حاكی از اختلالات بدن و تبیینهای ژنتیك تقسیم كرد. تبیینهای زیست شناختی، عوامل جسمی و زیستی را عامل پیدایش كجروی می شمرند. به نظر آنها مجرمان و تبهكاران دارای ساختمان زیستی خاص هستند و با دیگران به لحاظ زیستی متفاوت میباشند; یعنی بین نقص بدنی و گرایش به انحرافات اجتماعی رابطه نزدیكی وجود دارد. روان پزشكان نیز ابتلا به بیماریها و اختلالات روانی را ناشی از ضایعات وارد بر مغز میدانند.
بر این اساس، عواملی مانند: ارث، کروموزومها، ژنها، ابتلا به بیماریها، جنسیت، سن و نژاد به نوعی عامل رو آوردن فرد به اعتیاد معرفی میشود. لامبروزو، پدر نظریه زیستی، معتقد است مجرمان، خصایص انسانهای ابتدایی و وحشی را دارا میباشند. به عقیده وی، ویژگیهای جسمی و ظاهری وجود دارد كه مجرمان را از بقیه انسانها جدا میکند. دیدگاه جانی زادگان در این بخش قرار میگیرد. آنان معتقدند برخی افراد «جانی مادرزاد» میباشند و خواه ناخواه مرتكب انحرافات اجتماعی میشوند. آنها دارای علایم بدنی میباشند كه از دیگران متمایزند. علایم مزبور عبارتاند از: ۱) داشتن پشتی خمیده، دندانهای غیرعادی. ۲) داشتن دید بسیار قوی و علاقه مندی شدید به خونریزی. ۳) عدم تغییر رنگ در مواقع هیجان و شرم.
۴) داشتن خصوصیات معكوس جنسی. ۵) بی تفاوت در مقابل درد. ۶) احساس پیری در جوانی به دلیل ترشح نادرست غدد داخلی. برخی از این متفكّران بر نقش وراثت و کروموزومها تأكید دارند و معتقدند اغلب افراد تبهكار دارای تفاوتی در ژنها میباشند. (افرادی كه جنایتكار به دنیا میآیند الگوی كروموزوم xyy دارند.) برخی نیز معتقدند بین تیپ جسمی افراد و گرایش آنها به جرم رابطه وجود دارد; مثلا، در تیپ شناسی شلدون، افراد به سه دسته چاق، عضلانی و استخوانی تقسیم میشوند. وی معتقد است: افراد چاق مهربان، افراد عضلانی زورگو (و اغلب بین این افراد جرم بیشتر به چشم میخورد) و افراد استخوانی گوشه گیر و حساس میباشند. پژوهش درباره رابطه انحراف آمیز و الگوهای توزیع کروموزومها، هنوز هم انجام میگیرد.
▪ تبیینهای جامعهشناختی: نظریههای جامعهشناختی، بر نقش مهم و اساسی محیط اجتماعی در شكل دادن به پدیده كجروی تأكید دارند; و هنگام توجه به چگونگی شكل گرفتن رفتارهای كجروانه در صحنه اجتماع اساساً به عللی توجه میکنند كه گروهها یا قشرهایی را از اعضای آن، در معرض كجروی قرار میدهد. این دسته تبیینها، شكل گیری رفتارهای كجروانه را عمدتاً به اموری مانند ساخت اجتماعی و شرایط و موقعیتهای اجتماعی كه فرد در آنها قرار میگیرد نسبت میدهند. استدلال عمده در این دسته تبیینها آن است كه نهادهای اجتماعی و مناسبات كلی اجتماعی را باید به عنوان یك كل نگریست و بر همین اساس، كجروی را نیز در درون و در ربط و نسبت با آن باید مطالعه كرد. معمولا این تبیینها پاسخ به این پرسش را هدف خود قرار دادهاند كه: چه چیزی در محیطهای اجتماعی وجود دارد كه مردم را كجرو و بزهكار میسازد؟
ادامه دارد ...