خانواده، در حیات اجتماعی کودک نقش و تأثیر فوقالعاده ای دارد. وظیفه خانواده، مراقبت از فرزندان و تربیت آنها، برقراری ارتباط سالم اعضا باهم و کمک به استقلال کودکان است
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
35
خانواده، در حیات اجتماعی کودک نقش و تأثیر فوقالعاده ای دارد. وظیفه خانواده، مراقبت از فرزندان و تربیت آنها، برقراری ارتباط سالم اعضا باهم و کمک به استقلال کودکان است، حتی اگر کودک مشکلدار داشته باشد. امروزه خانواده بهعنوان نظامی تعاملی و وابسته به هم مطرح میشود که فرد فرد اعضای آن ارتباط متقابل با یکدیگر دارند؛ بهگونهای که هر عاملی بر یک عضو از خانواده اثر گذارد بر دیگر اعضای خانواده و درنهایت بر کل خانواده مؤثر خواهد بود (رایفه و تروگت ، 2006).
میتوان گفت، باوجود یک کودک مشکلدار، معلولیتهای کودک، کندی رشد و امکانات ویژهای که برای مراقبت جسمی و روانی لازم است به همراه سرخوردگی و رؤیاهای بربادرفته، والدین را زیر فشارهای خود میگیرد و موجب بر هم خوردن آرامش و تعادل خانواده میشود. به همین دلیل بسیاری از افرادی که با افراد معلول کار میکنند، به اهمیت خانواده واقفاند و اثر یک کودک معلول را بر پویاییهای خانواده درک نموده و بر آن تأکید میکنند.
یکی از عوامل ایجاد استرس در خانواده تولد فرزند معلول است. فرزندانی که ازنظر جسمی یا ذهنی ناتوان هستند استرس خاصی را بر والدین، بهویژه مادر، تحمیل میکنند. مهمترین مسائل و مشکلات این والدین عبارتاند از: مشکل پذیرش ناتوانی کودک، خستگی ناشی از پرستاری و مراقبت، مسائل مربوط به اوقات فراغت، مشکلات مالی خانواده، مسائل پزشکی و آموزشی و همچنین استرس والدین میتواند به بد عملکردی نظام خانواده و بهطورکلی فرزند پروری نامناسب منتهی شود (کوپر، مک لاناهان، میدوس و بروکس- گون ، 2009). عواملی مانند ویژگیهای کودک، روابط بین زن و شوهر، رابطهی کودک با والدین و ویژگیهای محیطی در استرس والدین نقش تعیینکننده دارند (دمپسی، کین، پنل، او ریلی و نیلندس ، 2009).
در این میان کم شنوایی از مهمترین علتهای ناتوانی در کودکان است. به عقیده ون الدیک (2004) تولد و حضور کودکی با نقص شنوایی چالشهای منحصربهفرد و متفاوتی را برای خانواده فراهم میکند که احتمالاً ناامیدی، غمگینی، افسردگی، ناباوری و همچنین خشم و درماندگی، احساس گناه، شرم و حقارت را در پی خواهد داشت و افراد چنین خانوادههایی رفتارهای متفاوتی مانند پرخاشگری، گوشهگیری، طرد کنندگی و اجتماع گریزی از خود نشان میدهند.
بیش از نود درصد از کل کودکان کمشنوا در خانوادههایی با والدین شنوا متولد میشوند. برای بیشتر این خانوادهها، فرزندشان نخستین فرد کم شنوایی است که تاکنون دیدهاند. پرورش فرزند حتی برای والدین تحصیلکرده طبقه متوسط و دارای فرزند سالم و طبیعی نیز وظیفه سنگین به شمار میرود. از دیدگاه خانوادگی، کم شنوایی پیچیدهترین ضایعه حسی است و والدین را با استرسی دائمی روبهرو میسازد. اغلب مراقبتهایی که در محیطهای خارج از خانه، در مراقبت از کودکان دارای نارساییهای رشدی ازجمله کودک کمشنوا به عمل میآید بهواسطه کیفیت پایین ارائه خدمات، مشکلاتی را برای خانواده و کودک به وجود میآورد. مراقبت از کودکان در چنین شرایطی، این گروه از افراد را در طول دوران بزرگسالی در معرض خطر سلامت روانی قرار میدهد (ماسون و ماسون ، 2007؛ مینزن - در لیم، چو، بوینیسکی و ویلی ، 2008).
بسیار مشکل میتوان همه مسائل والدین کودکان کمشنوا را به همه آنها عمومیت بخشید اما چهار مشکل عمده والدین شنوای کودکان کمشنوا طبق گزارش خود آنان عبارت بوده است از: آموزش دوری از خطرات، غلبه بر ناامیدی، سر کردن با هیجانات منفی، حمایت از فرزند خود جهت دستیابی به مهارتهای زبانی و برقراری ارتباط. در حقیقت میتوان سه مورد اول را هم به مورد چهارم نسبت داد که منشأ همه مشکلات مربوط به فرزند کمشنوا است (نوتسون، جانسون و سالیوان ، 2004).
از میان گروه های مختلف کودکان استثنایی آنچه در مورد خانواده، والدین و پرورش کودکان کمشنوا وجود دارد، بیشتر مربوط به مشکلاتی است که بسیاری از کودکان کمشنوا در رشد اجتماعی- روانشناختی خود دارند که ما را به شناسایی محیطهای خانوادگی نهچندان مطلوب آنها هدایت میکند (دالزل، نلسون، هایق، ویلیامز و مونتی ، 2007) و یا رشد زبانی ضعیف بسیاری از کودکان کمشنوا که به شیوههای نادرست تعامل والدین- فرزند نسبت داده میشود (پلسو- ولفسون و اپستین ، 2005).
تربیت کودک کمشنوا به دلیل مشکلات ارتباطی مشکلتر از کودک شنوا است و والدین کودکان شنوا بیشتر از تنبیه فیزیکی استفاده میکنند (نوتسون و همکاران، 2004). غالباً به نیازهای هیجانی و رفتاری کودکان کمشنوا توجه کمتری میشود و والدین دراینارتباط با مشکلاتی روبهرو هستند (هاتزمن، موریس-استام، هیمنز وگروتن هویس ، 2009).
شواهد نشان میدهد که والدین کودکان کمشنوا، بهاحتمال بیشتری با مشکلات اجتماعی، اقتصادی و هیجانی که ماهیت مخرب و محدودکننده دارند، مواجه میشوند (جکسون، وگنر و تورنبول ، 2010). آنها همچنین خاطرنشان کردند که کودکان ناشنوا با ویژگیهایی همچون انزواطلبی، تأخیر در گویایی و حتی ناگویایی کامل، بدبینی و زودرنجی باعث ایجاد مشکلات و آشفتگیهای هیجانی و روانی در خانوادهها میشوند که در این میان مادران به خاطر نقش مراقب بیشتر تحت تأثیر این مشکلات و آشفتگیها قرار میگیرند.
آنها اظهار داشتند بیشترین دغدغهی والدین کودکان کمشنوا، ابتدا دستوپنجه نرم کردن با خود موضوع ناشنوایی فرزند و سپس بهبود مهارتهای گفتاری اوست. ارتباطات اجتماعی این خانوادهها کمتر از خانوادههای عادی است و در آنها مشکلات مربوط به نگهداری از فرزند ناشنوا، با میزان استرس و از هم پاشیدن بهزیستی روانشناختی والدین بهخصوص مادر، ارتباط نزدیک دارد.
خانوادههای شنوای دارای فرزند کمشنوا میزان استرس بسیار بیشتری نسبت به والدین کمشنوا دارند. احتمالاً مهمترین عامل در سازگاری این خانوادهها میزان حمایتهای اجتماعی است که از دیگران دریافت میکنند (هینترمیر، 2006؛ موست و زایدمن- زایت ، 2001).
به نظر میرسد مادرانی که حمایتهای عاطفی و عملی از سوی خانواده و دوستان دریافت میکنند سازگاری بهتری با وضعیت خود پیدا میکنند. یکی از مهمترین منابع کمکی، گروههای حمایتی شامل کارشناسان و والدین دارای کودک کمشنوا هستند. برای درک بهتر موضوع به برخی از مشکلات آنها در زیر پرداخته میشود.